.



نمی دونم از کجا شروع کنم؟

از خوبیت از امیدت از حرفهای پر از ماهت یا از چشات که منکشته حتی از عصبانیتت چون اونم برام غنیمته کاش بدونی که چه قدر دوستت دارم کاش بدونی ارزشت بیشتر از این حرفهاست تو برام مثل بارونی که برام همیشه سبکی میاره مثل بارون از آسمون به دل عاشق من می باره مثل بارون صدات برای دل آدمی آرام و نرمه . چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست و حتی لمس کردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هام سرت را  بزاری و حرفهای دلم رو بهت بگم باهات گریه کنم باهات بخندم و هر لحظه به چشمای پر مهرت نگاه کنم چون اون چشمات من رو به زندگی بیشتر وابسته می کنه. هر موقع صدای قشنگت رو می شنوم دلــــم می لرزه یه جوری اروم و هیجان زده میشم از خودم از بودنم جدا میشم و خودم را  به تو میسپارم کاش از چشام بخونی که حتی بودنت گفتنت خواستنت و همه چیزت برام از همه کس باارزش ترهست. می دونی ، زندگی من مثل یه کاغذ سیاه که تو نقطه ی سفیدش هستی و هر لحظه که عشق من به تو زیاد می شه اون نقطه به اوج خود می رسه و بزرگتر می شه و زندگی یه رنگ دیگه با تو می گیره هیچ کس تو رو از من نمی تونه بگیره حتی خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حک شده و محاله که پاک شه یعنی خودم هم نمی زارم پاک شه عشقت بـــــرام مثل گلهای بهاری هر روز تازه تر می شه به جای اینکه تکراری شه هر روز بوی قشنگتری به خودش می گیره عشقت برام خیلی تازه و تازه تر هست مثل بوی بارون مثل بوی یاسمن انقدر از ته دل نفس می کشم تا بیشتر به بودنت و عشقت معتاد بشم

دوستت دارم ( F) 





تنها تویی در آسمان قلبم، که مثل ستاره میدرخشی در شبهای تیره و تارم
که هر سحرگاه مثل خورشید طلوع میکنی در دل قلب عاشقم. با طلوع تو ای خورشید من ، غمی دیگر در دلم نیست
احساس آرامش میکنم وقتی که تو نورانی کرده ای سرزمین قلبم را، تنها تویی در آسمان قلبم
که مثل پرنده ای پرواز میکنی در قلبم، اوج میگیری در آسمان آبی احساسم و مرا به بالاترین نقطه ی عشق میرسانی
تنها تویی در آسمان قلبم، تویی که مثل باران میباری بر کویر تشنه ی قلب عاشقم و
عاشقتر میکنی مرا با طراوت قطره های مهربانت
تنها تویی در سرزمین احساسم، تویی که هر لحظه قدم برمیداری بر خاک دلم
از جنس عشق میشود خاک این سرزمینی که روزگاری بود هیچ رهگذری از آن عبور نمیکرد
آری روزگاری بود که هیچ ستاره ای در آسمان قلبم نمیدرخشید. هیچ خورشیدی طلوع نمیکرد
تنهایی بود و تنهایی ، آمدی و گفتی که از جنس مایی. عشق را میشناسی ، همیشه با ما می مانی
من و قلبم نیز تو را باور کردیم. در آسمان آبی احساس جشن عشق را برپا کردیم…
تنها تویی در قلب پر از احساسم، تنها تو خواهی ماند در آسمان قلبم  :)

                    این گل رو تقدیم می کنم به عشقم :                         


دیروز هوای دلم بارانی بود.
عجب هوای دل‌انگیز و عاشقانه‌ای بود.
عجب باران پاکی.
شدتش به حدی بود که همه غم‌های دلم را شست و همه ناامیدی‌هایم را به امید مبدل کرد؛ و آنقدر زلال بود که می‌شد در انتهای آن عکس تو را دید.
دیروز هوای دلم گرفته بود. 
برق عشق در آسمانش غوغایی به پا کرده بود که مپرس، شوری که مپرس، شعفی که مپرس.
آسمان دلم رنگ خاکستری انتظار داشت.
آسمان خاکستری آن بوی آرام نم باران داشت.
آسمان دیروز در دلم عاشق شده بود. 
هرچه نگاهش می‌کردم عشق از درونش می‌جوشید و می‌خروشید و با حسی تازه جاری بود. 
نمی‌توانستم لحظه‌ای چشم برهم گذارم. چون مانند ابر‌های گذرای بهاری به سرعت وارد حریمش می‌شدی بی آنکه از احدی اجازه بخواهی.
پلک‌هایم سنگین و سنگین‌تر می‌شد و در آخر دریچه چشمانم به روی جهان بسته شد و باز این تو بودی که در آن آسمان پر هیاهو صدایت گوش جانم را پر کرده بود و صبح مرا باصدای نازت امیدوار کردی به زندگی . 


نمی دونم از کجا شروع کنم؟
از خوبیت از امیدت از حرفهای پر از ماهت یا از چشات که منکشته حتی از عصبانیتت چون اونم برام غنیمته کاش بدونی که چه قدر دوستت دارم کاش بدونی ارزشت بیشتر از این حرفهاست تو برام مثل بارونی که برام همیشه سبکی میاره مثل بارون از آسمون به دل عاشق من می باره مثل بارون صدات برای دل آدمی آرام و نرمه . چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست و حتی لمس کردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هام سرت را  بزاری و حرفهای دلم رو بهت بگم باهات گریه کنم باهات بخندم و هر لحظه به چشمای پر مهرت نگاه کنم چون اون چشمات من رو به زندگی بیشتر وابسته می کنه. هر موقع صدای قشنگت رو می شنوم دلــــم می لرزه یه جوری اروم و هیجان زده میشم از خودم از بودنم جدا میشم و خودم را  به تو میسپارم کاش از چشام بخونی که حتی بودنت گفتنت خواستنت و همه چیزت برام از همه کس باارزش ترهست. می دونی ، زندگی من مثل یه کاغذ سیاه که تو نقطه ی سفیدش هستی و هر لحظه که عشق من به تو زیاد می شه اون نقطه به اوج خود می رسه و بزرگتر می شه و زندگی یه رنگ دیگه با تو می گیره هیچ کس تو رو از من نمی تونه بگیره حتی خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حک شده و محاله که پاک شه یعنی خودم هم نمی زارم پاک شه عشقت بـــــرام مثل گلهای بهاری هر روز تازه تر می شه به جای اینکه تکراری شه هر روز بوی قشنگتری به خودش می گیره عشقت برام خیلی تازه و تازه تر هست مثل بوی بارون مثل بوی یاسمن انقدر از ته دل نفس می کشم تا بیشتر به بودنت و عشقت معتاد بشم
دوستت دارم ( F) 





آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها